برای داشتن مدرسه موفق، معلم و مدرسه نقش اساسی دارند. گلاسر به عنوان یک روانپزشک معتقد است اگر یک کودک صرف نظر از سابقه زندگیش بتواند در مدرسه موفق شود، برای موفقیت در زندگی نیز شانس فوق العاده ای دارد و در صورتی که در یکی از مراحل آموزشی خود با شکست مواجه شود (مدرسه ابتدایی، دبیرستان یا دانشگاه) شانس او برای موفقیت در زندگی به مقدار زیادی کاهش پیدا می کند. تا زمانی که مدارسی را به وجود نیاورده باشیم که کودکان بتوانند از طریق استفاده منطقی و عقلانی از توانایی هایشان به موفقیت دست یابند، شاهد افزایش نابسامانیهای اجتماعی خواهیم بود، ازجمله افزایش تعداد افرادی که باید در «حبسهای موقت یا دائم» و بیمارستانهای روانی به سر برند و افرادی که برای اداره امور زندگی خود به مددکاران اجتماعی نیازمندند؛ چراکه احساس می کنند نمی توانند در این جامعه فرد موفقی باشند و تمایلی به تلاش بیشتر در خود نمی بینند.
هیچکس به اندازه افرادی که در مدارس کار می کنند از مشکلات دانشآموزان شکست خورده آگاه نیست. معلمان و مدیران از دانش آموزانی که در روند تحصیل و مدرسه، کاملاً یاغی و متمرد بوده و در بسیاری از موارد دچار یأس و دلسردی شده بودند، یاد می کنند و معتقدند بی انگیزه بودن، شکست خوردن و بی احساس بودن، مشکل اساسی اینگونه دانش آموزان در مدارس است؛ بنابراین باید راههایی پیدا شود که فراگیران بیشتری بتوانند به موفقیت برسند و برای یافتن این راهها باید دلایل شکست آنان را بررسی کرد.
گلاسر برای حل مشکل از واقعیت درمانReality Therapy استفاده میکند او معتقد است که نیازهای انسان شامل دو قسمت عمده می باشد: نیاز به مبادله عشق و محبت Love Need For نیاز به احساس ارزشمند بودن Need For Self. مفاهیم محبت و ارزشمندی، به قدری به هم نزدیک و وابسته است که می توان آن را در قالب یک واژه به هم پیوند داد و اصطلاح هویت Identity را در آن بهکار برد؛ یعنی اعتقاد به اینکه ما فردی متمایز از دیگران و همچنین، شخصی مهم و با ارزش هستیم.
ما باید مطمئن باشیم مدرسه، یعنی مهمترین تجربه در مرحله رشد و نیز باثباتترین و با اهمیت ترین عامل زندگی هر انسان دو طریقه ضروری را برای او فراهم می آورد. امکان اهدا و دریافت محبت برخورداری از تحصیلات و متعاقباً احساس ارزشمندی در قلمرو مدرسه، محبت میتواند به عنوان بهترین نوع احساس مسئولیت اجتماعی قلمداد شود.
همه مدارس باید قسمتی از برنامه خود را به آموزش احساس مسئولیت اجتماعی اختصاص دهند و گرنه بسیاری از بچه ها نمی تواند به هویت موفق Success identity دست یابند؛ هر قدر هم کیفیت علمی مدارس بهبود یابد، دانش آموزان بدون پشتکار و انضباط شخصی نمی توانند به موفقیت نایل آیند.
از آنجایی که شکست خوردگان جامعه ما افراد تنهایی هستند، مدارس میتوانند با برقراری ارتباط عاطفی از طریق جلسه های بحث و گفتوگوی کلاسی با بچه ها، تنهایی آنها را بشکنند.
کار دیگر مدرسه اهداء اجزاء اصلی ارزشمندی به شاگردان است و آن تفکر می باشد. برنامه تحصیلی باید به نحوی تدوین شود که در حل مشکلات علمی و اجتماعی، محرک بچه ها باشد.
در واقعیت درمانی ازدانش آموز خواسته می شود، شیوه رفتاری شایسته تری را انتخاب کند اگر او از شیوه های بهتر، شناختی نداشته باشد، معلم باید او را راهنمائی کرده و چند راه حل پیشنهاد کند؛ پس به این طریق معلم کمک می کند تا او طرحی برای رفتار مناسب تر تهیه کند، بنابراین به این طریق مسئولیت را تنها از طریق ارزیابی موقعیت و انتخاب راهی که به عقیده فرد از راههای دیگر برای وی و دیگران مفیدتر است، می توان تعلیم داد.
بچه ها از دوره کودکستان و در دوره های بعد و در مقاطع عالی تر، فرد مسئولی بار می آیند و دارای شعور اجتماعی می شوند، در آن صورت نیاز ما به مقررات و مجازاتها نیز کمتر می شود؛ البته انجام یک قضاوت ارزشی برای کودک کافی نیست، او باید راه بهتری را انتخاب کند و خود را در قبال انتخاب خویش متعهد بداند.
ما از طریق این تعهد است که خواهیم توانست به بلوغ و احساس ارزشمندی دست یابیم و نیز از راه تعهد می توانیم نسبت به محبت واقعی شناخت پیدا کنیم. باید متعهد بودن را به دانش آموزان آموزش دهیم.
براساس واقعیت درمانی وقتی کودک و نوجوان ارزیابی ارزشی انجام میدهد. متعهد به تغییر رفتار خود می شود، هیچ عذری برای ادامه ندادن این راه تا انتهای آن پذیرفته نیست این یعنی انضباط.
اگر دانش آموزان چنین عملکردی را بیاموزند. از این پس آنها فرد تنهایی نخواهند بود و به رشد و بلوغ دست یافته، احترام و ارزش، محبت و یک هویت موفق را به دست خواهند آورد.
منبع: واقعیت درمانی، دکتر ویلیام گلاسر، مترجم: فاطمه شعیبی
. پریسا رحمانیان، آموزگار پایه پنجم دبستان فیض(۲)