خانواده موش امروز به تعطیلات تابستان می روند. پدر یک ون دست دوم خرید و آن ها آن را با لباس ها، اسباب بازی ها و مقدار زیادی پنیر پر کردند.
بهزودی آن ها سوار ماشین کوچک و قرمزشان خواهند شد. وقتی آن ها به ساحل دریا رسیدند، ظهر بود.
مایلی و مولی قبلاً دریا را هرگز ندیده بودند. آن ها نمی توانستند صبر کنند تا با نقش های بازی کنند.
آن ها ساندویچ پنیر و برنج را برداشتند و به سمت ساحل دویدند و مسابقه دادند.